چند ماه است که سایتم را تمدید کردم اما با اینکه در برنامهی هروزم درست کردن سایتم بود نمیتوانستم استارت بزنم. طبق معمول شب دیر خابیدم. یکی از دلایل دیر خابیدنها برمیگردد به دیر بیدار شدن بچهها در صبح. صبحها دیر بیدار میشوند و دروغ نگویم از این بابت خوشحالم که خابند. من هم در آرامش به کارهایم میرسم. شبها که تا دیروقت با آنها سر میکنم حداقل صبحها را برای خودم نگه دارم. بخاهم صبحها را هم با آنها باشم زمانی برای تنهاییهایم و رسیدگی به کارهایم ندارم. میخابند تا لنگ ظهر. در این حد مادر دلسوز و مهربانی هستم. البته با آغاز مدارس خابشان بلاخره درست میشود. اینگونه خودم را دلداری هم میدهم. باید همین روزها دست به کار شوم و خودم را آماده کنم برای صبح زودتر بیدار کردنشان.
از این حرفها بگذریم میخاستم صبح امروز را شرح دهم. صبح ساعت هفت بیدار شدم. امروز روز دوم دورهی تمرکزآر بود. و من دیروز ساعت نه بیدار شدم و تا آخر شب این ناراحتی را با خودم حمل کردم که چرا برای جلسهی اول خاب ماندم. اما به خودم قول دادم که امروز یک ساعت زودتر بیدار شوم و جلسه را گوش دهم. همیشه دورههای مدرسهی نویسندگی را دوست داشتم شرکت کنم اما ساعتش هیچوقت مطابق با ساعتهای مطلوب من نبود. اما فراخان این دوره را که دیدم با کله ثبتنام کردم.
شروع جلسه عالی بود. خوشایندترینش یوگای صبح بود. بهترین کاری که میتوانستم در آغاز انجام دهم به مدت پانزده دقیقه. و سختترینش در قسمت نچسبترین کار روز بود. کاری را انتخاب کردم که که ماهها عقب میافتاد و باید گامی در این جهت برمیداشتم. سایت. سایتم را باز کردم. به قسمت ادمین رفتم و اولین برگه را ایجاد کردم. باورم نمیشد. بلاخره آغازیدم. نام برگه را هم همین عبارت گذاشتم و انتشارش دادم. قورباغهی بزرگی بود. فکر نمیکردم اینگونه بتوانم شروعش کنم. حالا در بیست دقیقهی پایانی جلسهی دوم هستم و روی یک موضوع باید تمرکز کنم. آمدم و این یادداشت را بازنویسی و اصلاح کردم برای انتشار. به موضوعی فکر میکنم که بتواند این کانال را در جهت چالشها و دغدغهی روزهایم زنده نگه دارد. در جهت تربیت فرزندانم، در جهت انجام هنرهایی که دارم، در جهت روزمرگی و کارهای خانهام و به این فکر نکنم که نوشتن و انتشار در کانالم کاری به غیر از اینها است باید اینجا جایی باشد برای حل مسائل روزهایم. و همچنین سایت که همیشه دوست داشتم باشد و بتوانم در آن بنویسم و راهی باشد برای توسعه و رشد خودم که امروز بلاخره طلسمش شکست.